سفارش تبلیغ
صبا ویژن


و یحی الارض بین موتها... - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


* مدیرمسئول

مدت زیادی از آغاز انتشار دورهی جدید ماهنامهی حضور نمیگذرد که نشریه توانسته است به لطف خدا به یک نشریهی جریانساز در داخل و خارج دانشگاه تبدیل شود. تلاش خالصانه و دغدغهمند بچههای »حضور« باعث شده است تا نشریه مخاطبین زیادی در جامعهی دانشگاهی کشور پیدا کند؛ که از دانشگاه سمنان تا دانشگاه سیستان و بلوچستان تا دانشگاه تهران و . . . راه زیادی نیست.
در غوغای پر هیاهویی که هنوز بسیاری از جریانهای دانشجویی اسیر تبهای سیاسی دههی پنجاه هستند، کوشیدهایم از مشکلات دیروز بگوییم و از نیازهای فردا. از آنچه که در گذشته غفلت کردهایم و چوبش را خوردهایم و از آنچه که امروز باید کسب کنیم تا توشهی راه دشواری باشد که در آینده در پیش رو داریم.
در این مدت دوستان زیادی از داخل و خارج دانشگاه، »حضور« را مورد لطف قرار دادهاند و نظرات سازندهشان قطعا مسیر آینده را هموارتر خواهد ساخت. پس از حدود 2 ترم فعالیت منظم و منسجم، امروز نشریهی حضور به تعریف جدیدی از نشریهی دانشجویی دستیافته است. این تعریف -که به زودی در یک کتاب کوچک به جامعهی دانشجویی عرضه میشود- مبتنی بر تفکیک محتوایی سرویسها با رویکرد بازگویی اندیشه و فرهنگ اسلامی به زبان امروز است. امری که غفلت از آن -به خصوص در دههی گذشته- جامعهی امروز ما را به دردهایی مبتلا کرده است که مداوای آن نیازمند مجاهدتهای طولانی و سخت میباشد. و در این راه، به شدت نیازمند همکاری و همفکری دوستان خود هستیم.
دوستان »حضور« در طلب اهداف جهانی اسلام هستند و تبلور این اهداف را در تحقق آرمانهای بلند انقلاب اسلامی یافتهاند. پس تمام وجود خویش را وقف اولاً فهم و گسترش آرمانهای نظام اسلامی و ثانیاً تلاش در تحقق این آرمانها نمودهاند. ما در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی هستیم و این شدنی است. حال اگر مقصدها یکی است، همراهی، قوت پیمودن مسیر را میافزاید.
»حضور«  برای شماست و چشمبهراه قلمهای شما.

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطرهی آبم که در اندیشهی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم... (1)
درنگی کوتاه بر تبدیل فصلها و ماهها و روزها و ساعتها و دقیقهها و ثانیهها کافیاست تا دریابیم که با چه سرعتی به سوی »مرگ« میشتابیم. و تو آیا میدانی که »مرگ« با »مرگ« تفاوت دارد؟!
بسیار شنیدهای که برای بعضیها مرگ،  نقطهی پایان است. و جز این هم نباید توقع داشت، اگر منتهای افق ادراک را همین چند سانتیمتر خاک تعریف کرده باشند. که مرگ در این صورت، مردن و مسدود شدن تمامی مجاری ادراک آدمی است.
اما برای آنان که هر ثانیهشان پرمعرفتتر از ثانیهی قبلی است، مرگ البته متفاوت است. برای اینان مرگ، انتقالی است از مختصاتی محدود به مختصاتی فراتر. چرا که در هر ثانیه، از عالم معرفتیِ محدود به عالم معرفتیِ گستردهتر منتقل میشوند. و این معرفت، نه در چارچوب ادراکات طبیعت حیوانی، که در افق ساحت توحیدی آفرینش است. برای اینان هر ثانیه مرگ است.  و عجیب هم نیست اگر اشتیاق شورآفرینی به مرگ دارند. اینان منتظر نمینشینند تا  مرگ فرارسد، بلکه مرگ را درمییابند. و این است معنای »موتوا قبل أن تموتوا (بمیرید پیش از آنکه بمیرانندتان)«...
شکل زندگی هر فرد و جامعه را اما نوع نگرش او به مرگ مشخص میکند. پس فکر به مرگ، عین زندگی است. و بیراه نیست اگر در سرآغاز نوشدن زندگی طبیعت به یاد مرگ بیفتیم و به یاد آن تجدید حیات دوباره.
»با بهاران روزی نو می‌رسد و ما همچنان چشم به راهِ روزگاری نو.
اکنون که جهان و جهانیان مرده‌اند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد ”و یحی الارض بعد موتها“...«(2)

پینوشتها:
1. فاضل نظری
2. شهید سید مرتضی آوینی


نویسنده :« سردبیر » ساعت 6:13 عصر روز چهارشنبه 87 اردیبهشت 11